حوصله ام سر رفته بود مادر گفت:پسرم بیا بازی با کلمات گفتم مادر حوصله ندارم مادرم گفت:این بازی واقعا بازی نیست یه تمرین برای حضور ذهن و شخصیت شناسیه
من هر بار یه کلمه میگم شما اولین چیزی که به ذهنت میرسه رو بگو
آخر کار با همه اون کلمات یه متن بنویس خودت از این نتیجه متعجب میشوی
شروع:
من میگم آسمان:بی ریا
ایران:سربلند
مدیر:جدیت
مشق:کوشش
چیپس:تبل تو خالی
رضایت:معلم
جایزه:نشاط
سیاه:دروغ
بیماری:بدبختی
بن بست:امید
خدا:نیاز
دریا:پهناور
دوست:وفا
مداد تراش:اصلاح
مادر:خورشید
پدر:کوه
خواهر:پشتیبان
غذا:نان
انرژی:قرآن
سایه:دیوار کاذب
من:تلاش
خورشید بی یاست،تکیه بر کوه زده و کوه عزیزترین پشتیبان و سربلندترین رفیق اوست
هر روز صبح با نشاط و امید به صحنه پهناور زندگی می تابد تا شاهد تلاش و کوشش و جدیت باشد که هر یک لحظه ایی از زنجیر ناگسسته ی طبیعت است برای کسب روزی و نان در زندگی بشر.
ضعیف نباشیم نکند با تکیه بر دروغ این دیوار کاذب خود بزرگی بین ولی تبل تو خالی بدبختی خود را قم بزنیم و رشد کنیم
و اما در این گیر و دار سهم من از این دنیا مهربانترین و عزیزترین معلم روزگار است قرآن این کلید سعادت ابدی من شاگرد کوچک مکتب ائمه هستم خرسندم چون عاقبت به خیر می شوم
ان شا الله